هم خانواده کلمه بیمار؛ بیماری و بیمارستان است.
واژه بیمار از واژگان فارسی است که از دو واژه بی و مار استفاده شده است، که به معنی نا تندرست و دردمند است. ایرانیان قدیم معتقد بودن کسانی که سلامتی شان به خطر می افتد ، مار محافظ آنها از بین رفته است که مار در ایران قدیم نماد سلامتی و تندرستی بوده است و شخص بی مار یا بیمار شده است.
در اماکن مربوط پزشکی نیز علامت مار پیچیده دور لوله آزمایشگاه را می بینیم که بر این معنی اشاره دارد. مترادف های واژه بیمار عبارتند از کلماتی چون؛ علیل، سقیم، رنجور، دردمند، بستری، آهمند، ناتندرست ، منهوک، معلول ، مریض ، علیل المزاج، ناسالم و ناخوش است و متضاد این واژه ، سالم است.
در فرهنگ معین این واژه به معنی ؛ رنجور، ناتوان، دردمند و مریض آورده شده است. در لغت نامه دهخدا نیز این واژه به معنی؛ خته، ناتوان، بیمار، مریض ، دردمند، ناخوش، ناتندرست، رنجور و آرنده بین می باشد. فرهنگ عمید نیز در معنی واژه بیمار به؛ نا تندرست، مریض ، رنجور، دردمند و ناخوش اشاره کرده است و فرهنگ واژه های فارسی هوشیار هم در معنی این واژه به؛ مریض ، خته و ناتوان پرداخته است