هم خانواده کلمه حکمت؛ حکمه ، حکماء ، حکیم و حکیمه است.
کلمه حکمت از ریشه اصلی واژه حکمه بر گرفته شده است و ریشه در زبان عربی دارد. معادل این واژه در زبلن و ادبیات فارسی برابر با عرفان و خرد و سبب و علم است.
واژه حکمت نیز در زبان فارسی نامی پسرانه می باشد. حکمت در زبان فارسی بستگی به عبارت و جمله ای که به کار گرفته می شود ، مفهوم خود را پیدا می کند. مولا حکمت خدا بر آن است، حکمت در اینجا یعنی صلاح دید و خرد و یا در مفهومی دیگر معنی عرفان را دارد.
مترادفهای این واژه بسیارند که برابر است با کلماتی چون؛خرد، عرفان، فلسفه، ما بعد الطبیعه، علم برین، تصوف، پند، معرفت، فرزان، علم، کمال، فرزانگی، دانایی، علم الهی، مشیت الهی، سبب، علت، دلیل و اندرز است.
در فرهنگ معین واژه حکمت به معنی؛ علم، راستی، درستی، دانش و موافق حق و حقیقت آورده شده است. در لغت نامه دهخدا نیز این واژه به معنی ؛ حکمه، علم، دانایی، دانش، معرفت، عرفان و دانشمندی می باشد.
فرهنگ عمید نیز در معنی واژه حکمت به؛ فلسفه، علت، فرزانگی، خرد، دلیل و نصیحت اشاره شده است. فرهنگ واژه های فارسی سره نیز به فرزانگی ، فرزانش ، فرزان و فرهنگ واژه های فارسی هوشیار به فرزان و فرزانه و علت در معنی واژه حکمت پرداخته اند