هم خانواده کلمه صورت ؛ صور، تصویر، تصاویر، مصور و تصور است.
واژه صورت از کلمه صور برگرفته شده است و در زبان فارسی به چندین معنی و مفهوم متفاوت است . واژه صورت نسبت به جمله ای که به کارگرفته می شود ، معنی خود را القا خواهد کرد.
ولی در حالت کلی و متداولترین معنی این واژه باید به معنی چهره و روی و سیما اشاره نمود. همچنین به معنی لیست خرید و یا هر لیست دیگه نیز صورت گویند. معانی چون وجه و یا معنی آن در علم ریاضی نیز قابل تامل است.
مترادف های واژه صورت برابر با کلمات؛ وجه، قیافه، سیما، ریخت، روی، رخسار، رخ، چهره، تصویر، پرتره، لیست، سیاهه، لفظ، فرم، هیئت، نقش، شکل و تمثال است.
متضاد آن نیز معنی و سیرت است. در فرهنگ معین واژه صورت به معنی؛ کیفیت، ظاهر، نقش، پیکره، رخسار،شکل، سیما، سیاهه، لیست، چگونگی و در علم ریاضی به عددی که بالای خط کسری باشد، است. در لغت نامه دهخدا نیز این واژه به معنی؛ خلقت، هیأت، صوره، نگار، نقش، تمثال، بشاره و شکل می باشد.
فرهنگ عمید نیز این واژه را به معنی؛ شکل، وجه، نوع، صفت، رخسار، روی، پیکر، نقش، لیست کردن، سیاهه و نقاشی می داند. فرهنگ واژه های فارسی سره نیز به رخسار و چهره و در فرهنگ واژه های فارسی هوشیار نیز به نگار، نقش، تمثال، شکل، خلقت و هیئات در معنی واژه صورت اشاره کرده اند