هم خانواده کلمه ظاهر؛ مظهر، مظاهر، ظاهری، ظاهرا، ظهور و ظهر است.
واژه ظاهر ریشه در زبان عربی دارد و معادل این واژه در زبان فارسی ،برابر با نمایان و پیدا است. واژه ظاهر به شکل ظاهری هر چیزی یا هر کسی که قابل دیدن باشد می گویند.
به عبارتی به سر و شکل هر چیزی ظاهر آن می شود. همچنین به پنهان نبودن موضوع یا چیزی که آشکار و علنی باشد، ظاهر نیز گویند.
مترادف های این واژه عبارتند از؛ جلوه گر، نمایان، معلوم، پیدا، مشهود، ظاهر، پدید، مرئی، بر ملا، محسوس، آشکارا، عیان، آشکار، هیئت، نمودار، هویدا و واضح می باشد. متضاد های این واژه نیز کلماتی چون نهان ، پنهان و باطن است.
واژه ظاهر در فرهنگ معین به معنی روی بیرونی هر چیزی، آشکار و پیدا است. لغت نامه دهخدا نیز این واژه را به معنی ظهور، پدیدار، معلوم، باهر، روشن، واضح، عیان، پدید آینده و مرئی است.
فرهنگ عمید هم این واژه را به معنی؛ نمایان، آشکار، هویدا، پیدا و از نام های خداوند متعال، آورده است. فرهنگ واژه های فارسی سره نیز به معنی رویه، آشکار ، نما و نمایان برای واژه ظاهر پرداخته است