هم خانواده کلمه قناعت؛ قانع، اقناع و مقنع است.
واژه قناعت صفتی است که ریشه در زبان عربی دارد و در زبان فارسی به معنی رضامندی و مناعت طبع است. به شخصی که با داشته هایش هر چند کم خرسند و خوشحال باشد، به اصطلاح قناعت دارد.
کلمه قناعت با فعل داشتن و کردن صرف خواهد شد. مترادف های واژه قناعت برابر است با کلماتی چون؛ بسنده کاری، بسندگی، امساک، اقناع، اقتصاد، کف نفسی، صرفه جویی، رضامندی، خرسندی و مناعات طبع است. در فرهنگ معین واژه قناعت به معنی؛ خرسندی، صرفه جویی، تسلیم و رضا و خوشنودی می باشد.
در لغت نامه دهخدا نیز معنی این واژه نیز ؛ رضا به قسمت، خرسندی و خرسند بودن به قسمت خود آورده شده است. فرهنگ عمید در معنی این واژه چنین آورده است؛ خرسند بودن، راضی و صرفه جویی چیزی که فرد در دست دارد.
فرهنگ واژه های فارسی سره نیز به واژه بسندگی در تعریف واژه قناعت آورده شده است. فرهنگ واژه های فارسی هوشیار معنی واژه قناعت را ، خرسندی، راضی شده به کم و بسنده کردن پرداخته است