دانلود جملات تصویری فوق العاده محشر، تصویرهای جمله دار فاز سنگین با موضوع رنجورم برای متن پروفایل، طراحی جمله عکسهای غمدار خیلی خاص راجع به آدم رنجور واسه پروفایل، عکسایی در کنار متنهای احساسی، تکستهای غمدار و استاتوس های کم نظیر با عنوان رنجور بودن، آماده شده مطابق درخواست های شما عزیزان.
رنجورم و با تاب و توانی که ندارم
دلتنگ تواَم،
ای تو همانی که ندارم!...
******************
آهای عشق قدیمی چرا دلت باهم نمیشه صمیمی؟ تو بیا بشو سنگ سخت صبورم تو بیا بزار عاشق بشه این دل رنجورم...
******************
باز پاییز است باز این دل از غمی دیرینه لبریز است باز می لرزد به خود سرشاخه های بید سرگردان باز می ریزد فرو بر چهره ام باران باز رنجورم، خداوندا، پریشانم باز می بینم که بی تابانه گریانم
******************
خدایا دلم هوایت را می خواهد... دلم نگاهت را می خواهد و باران مهربانی ات را... تمام وجودم تو را فریاد می زند... من در این تن رنجورم خواهم خشکید... ریشه های احساسم در آسمان است...
******************
اگر بتوانم دلی را از شکستن باز دارم بیهوده نزیسته‌ام... اگر بتوانم رنجی را بکاهم یا دردی را مرهم نهم یا مرغکی رنجور را به آشیانه باز آورم، اینگونه، بیهوده نزیسته‌ام...
******************
چون ندیدم خبری , زین دلِ رنجور تُرا
در سپردم به خدا , ای زِ خدا دور تُرا
ای که رنجی نکشیدی و ندیدی ستمی
چه غم از حالِ ستم دیده ی رنجور تُرا؟ .
******************
دلبرم با دگری همدل و غمخوار مباش
سینه را چنگ مزن ، با رقبا یار مباش
غیر احوال من از یار دگر حال مجوی
بیش از این در صدد اذیت و آزار مباش
نظری افکن و حال من رنجور ببین
بهر دلدار دگر این همه بیمار مباش
دیده بگشای و بزن دست به پیشانی من
از برای دگری یار و پرستار مباش
مشو با خصم ستمکاره ی من هم پیمان
دلبر خائن و بدکاره ی خونخوار مباش
خون مکن سینه ی رنجور جگر سوخته را
روز و شب رهگذر کوچه ی اغیار مباش
******************
روزی میرسد... تمام کابوسها وبیقراری هایی که از کودکی در من پیله کرده...!! تبدیل به پروانه هایی خواهند شد که از تن رنجور من رخت خواهند بست رها خواهم شد... از این تارهای در هم تنیده از این گره های کور... آزاد خواهم شد... یقین دارم...
******************
هوا ابریست نفس بالا نمی آید. بزن باران "نوازش کن" تن رنجور مردم را... زمین حال بدی دارد...!
******************
رنجورِ عـــشق، بِه نشود؛ جز به بویِ یـــــار... «سعدی»
******************
من خودم آتــــش سوزانم و روحــــم رنجــــور تو دگــــر سعــــی نکن شعـــله بگیرم زِ تبـــت شعــرم پر ضـــد و نقیـــض و سر پرشـــور و شــرم سخـــت درگیـــر شده با جـــریان عصبـــت
باران : اعلام = اعلامیه ، علامت
