عکسهای سفارشی مختلف و جمله های تصویری هنری عاشقانه با عنوان سر به بیابون میزنم واسه متن پروفایل، انواع تصاویر همراه با متنها و تکست های غمگین با موضوع سر به بیابان گذاشتن ویژه پروفایل، تصویرنوشته هایی با تیکه های احساسی و استاتوس های دپ، عکس در کنار تکست های غم دار، تصویرهای خیلی شیک و عکسای فاز سنگین با طرح های متنوع درباره سر به بیابان گذاشتن برای پروفایل، طراحی شده مناسب سلیقه های شما عزیزان.
می روم سر بگذارم به بیابان خودم
از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست،
می روم سر بگذارم به بیابان خودم...
******************
دل به دلم که ندادی...
پا به پایم که نیامدی...
دست در دستم که نگذاشتی...
سر به سرم دیگر نگذار که قولش را به بیابان داده ام!
******************
من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن...
با خون دل حکایت حرمان نگاشتن....
عاشق نگشتهای و ندانی چه عالمی است،
از دست دوست، سر به بیابان گذاشتن!...
******************
به کدام شهر به کدام گوشه از جهان؟ اصلا تو بگو به کدامین بیابان سر بگذارم که خیال تو راه فکر مرا گم کند؟...
******************
کجاست خانه من؟ هر چه هست اینجا نیست
یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست
غریب نیست به چشم من آسمان و زمین
ولی نه.... شهر و دیار من این طرفها نیست
نشسته گرد سفر روی شانهی روحم
رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست
تمام شهر به تعبیر خواب سرگرمند
کسی معبر بیداری من اما نیست
کسی نگفت سوال جوابهایم را
به جمله ها خبری از چرا و آیا نیست
ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
حریف درد دل رود غیر دریا نیست...
"محمدمهدی سیار"
******************
مرا که میشناسی! برای همهی بارانها و همهی بیابانها، حرفی دارم... برای همهی دانهها، همهی ریشه ها که سر در میآورند و از حرفم سر در نمیآورند! مرا که میشناسی! رشته رشته میکنم آفتاب را، برای همهی خانهها، برای همهی خاطره ها، دراز بکش! پشتت بر زمین باشد و نگاه کن به نقطهای نامعلوم همهی پرندهها، همینگونه متولد میشوند همهی شعرها همینگونه شکل میگیرند...
******************
هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانه ی تو اما من
شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم
از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست
می روم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد من بی کس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم
******************
شعر گفتم عاشقش سازم ولی آن سنگدل
قدر یک صد آفرین حتی عنایت هم نکرد
صد هزاران بار گفتم، بوسه زن یارا لبم
آن چنان بیزار بود حتی جسارت هم نکرد
خواستم زین شور بختی بر بیابان سر نهم
پای زین تصمیم دل حتی اطاعت هم نکرد
بس هنرها داشتم که شهره عالم شود
دوست قدر ارزنی از من حمایت هم نکرد
گفتم از عشق به او که همه دنیایم بود
لحظه ای بر ماندنم حتی سماجت هم نکرد
من مراعات دلش را کردم اما یار من
حرمت این عشق را حتی رعایت هم نکرد
******************
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را، که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را...!!
******************
دیگر هیچ مردی به هوایت سر به بیابان نمیذارد.. ساده شده ای لیلی جان؟؟! مردان روزگار ما،با یک کلیک روزی هزار بار عاشق میشوند...!
******************
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی نه غمگساری نه به انتظار یاری. نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر به این گرانی نتوان کشید باری دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر ارم منم ان درخت پیری که نداشت برگ وباری به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها بنگر وفای یاران که رها کنند یاری.
******************
اگر یادمان بود و باران گرفت، دعایی به حال بیابان کنیم. اگر زندگی جوشش از سر گرفت، نگاهی به امروز و فردا کنیم