هم خانواده کلمه بصر؛ بصیر، ابصار، باصر، بصیرت و مبصر و تبصره است.
واژه بصر ریشه در زبان عربی دارد و خود یک واژه اصلی به شمار می رود که واژه های همچون بصیر از این واژه مشتق شده است. این واژه عربی اسم است و به معنی چشم است.
اگر این واژه به فتحه روی ب تلفظ شود به معنی چشم است اما با تلفظ های دیگر این واژه به معنی بریدن، کرانه و جلد و پوست است که در لغت نامه دهخدا مفصلا به معنی این واژه با نوشتاری بصر پرداخته است.
اما واژه بصر در زبان فارسی پر کاربرد است مخصوصا از مشتقاتی که از این واژه تشکیل شده اند مانند بصیر، مبصر و تبصره می باشد. که مترادف های این واژه شامل؛ دیده، عین، آگاهی، چشم، دید و بینایی است. فرهنگ معین در معنی این واژه به واژگانی چون؛ چشم، دیده جمع ابصار اشاره کرده است.
لغت نامه دهخدا نیز واژگانی چون بینائی، و بینا گردیدن را در معنی واژه بصر آورده است. فرهنگ عمید واژه بصر را به معنی؛ حس بینایی، چشم و بینایی می داند و فرهنگ واژه های فارسی هوشیار نیز به واژه چشم و بینایی اشاره کرده است.