هم خانواده کلمه رفتن؛ رفت و رفتار، روفتن و روفتگر است.
واژه رفتن در زبان و ادبیات فارسی به دو معنی می باشد. معنی متداول این واژه حرکت کردن است واژه رفتن به صورت فعل در توضیح حرکت کردن در پایان جمله آورده می شود.
همچنین این واژه نیز در زبان فارسی به معنی روبیدن و تمیز کردن نیز می باشد که به شکل روفتن هم نوشته می شود. مترادف های واژه رفتن برابر است با نک و روییدن و حرکت کردن می باشد.
متضاد این واژه می توان به نرفتن اشاره کرد. همچنین این واژه در فرهنگ معین به معنی حرکت کردن، رحلت کردن، روان شدن، کوچ کردن ، سپری شدن، تاثیر کردن، مردن، گذشتن، صورت پذیرفتن، شبیه بودن، انجام گرفتن و بی حال شدن است.
لغت نامه دهخدا نیز واژه رفتن را به معنی روان شدن از جایی به جایی ، حرکت کردن، نقل کردن از محلی به محلی دیگر، مشی، راه رفتن، تماشا، شبیه بودن به چیزی یا کسی آورده شده است.
همچنین اشاره به مقابل آن آمدن شده و در معنی این واژه نیز به روفتن، جارو کردن، ستردن، جارو، پاک کردن و روبیدن است. در فرهنگ عمید هم واژه رفتن به معنی طی کردن، رسیدن به جایی، روان بودن، فوت کردن، واقع شدن، درگذشتن، از جریان افتادن، پاک کردن از خاک و گرد و غبار و جارو کردن می باشد و فرهنگ واژه هوشیار به نقل کردن از جایی به جایی و حرکت کردن در معنی رفتن پرداخته است.