هم خانواده کلمه ادب؛ مودب، تادیب، ادبیات و آداب است.
ادب از واژگان عربی است که ریشه اصلی محسوب می شود که کلماتی همچون ادبیات از آن مشتق شده است. واژه ادب در زبان و ادبیات فارسی به معنی داشتن تربیت و اخلاق محترمانه است که به کسی که دارای این اخلاق خوش باشد با ادب می گویند.
همچنین به اصول و قواعد اصلی هر چیزی ادب آن چیز یا ادب یا آداب آن روش یا آداب برخورد می گویند. مترادف های واژه ادب برابر با کلماتی چون؛ تادیب، رعایت، تنبیه، فرهنگ، متانت، رسم، آئین، روش، نهاد و پاس است.
متضاد این واژه نیز بی ادب است. فرهنگ معین در معنی اسن واژه به کلماتی چون؛ روش پسندیده،حرمت، فرهنگ، دانش، شرم، معاشرت و هنر اشاره کرده است.
در لغت نامه دهخدا نیز این واژه به معنی پرهیخت، فرهنگ، دانش و جمع آداب است. فرهنگ عمید نیز این واژه را به معنی رفتاری مطابق با هنجار های جامعه و رفتار های پسندیده، خوی خوش، روش مناسب هر کاری، معرفت و فضل، ادبیات و تربیت کردن می داند. فرهنگ واژه های فارسی سره نیز به کلمه فرهنگ در معنی این واژه آورده است.