هم خانواده کلمه تعطیل؛ تعطیلات، عاطل و معطل است.
واژه تعطیل اسم مصدری عربی است که در زیان فارسی بسیار پر کاربرد است. به روز های جمعه روز های تعطیل می گویند که به معنی دست از کار کشیدن و استراحت کردن در این روز است.
هر مکانی که دست از فعالیت کشیده باشد به آن تعطیل گفته می شود. گاهی واژه تعطیل به عنوان کنایه نیز استفاده می شود مثلا فلانی تعطیل است به این معنی که شخص از موضوعی آگاهی ندارد و یا عقل سالمی ندارد. به هر حال معادل این واژه در زبان فارسی بیکاری است.
مترادف های واژه تعطیل برابر با؛ برچیدگی، لنگ، انحلال، بیکاری، مرخصی، متلاشی، بیکار کردن، ناکارگی، منحل، بیمار کردن، از کار کشیدن، مهمل گذاشتن، وقفه، دست از کار کشیدن است.
فرهنگ معین در معنی این واژه به بیکاری و دست از کار کشیدن پرداخته است. لغت نامه دهخدا نیز معنی این واژه را فرو گذاشتن، ترک کردن چیزی، خالی کردن چیزی و مهمل گذاشتن می داند. در فرهنگ عمید نیز واژه تعطیل به معنی بیکار کردن، دست از کار کشیدن و مهمل گذاشتن چیزی است.
فرهنگ واژه های فارسی سره نیز در معنی این واژه به بسته، بیکار و فرویش اشاره کرده است. در نهایت فرهنگ واژه های فارسی هوشیار هم این واژه به معنی؛ رستی، فرویش، بیکار کردن و روز بیکاری، مهمل گذاشتن و دست از کار گذاشتن می باشد.
مطالب پیشنهادی :