هم خانواده کلمه زبان؛ زبان ها است.
واژه زبان یک واژه فارسی است که به عضو عضلانی در داخل دهان می گویند که کار آن سخن گفتن و قورت دادن غذا و چشیدن و شناسایی مزه ها است.
همچنین در همانطور که می دانید به آوا ها و نشانه های مشخصی نیز زبان می گویند مانند زبان فارسی یازبان انگلیسی، که این واژه در اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی یکی از واژگان پر کاربرد است. اصطلاحاتی چون زبانم نمی چرخد یا زبان به دهان بگیر از نمونه های این اصطلاحات هستند.
مترادف های واژه زبان برابر با کلماتی چون؛ لهجه، کلام، لسان و اصطلاح است. در فرهنگ معین این واژه نیز به معنی؛ مجموعه آوا ها و نشانه ها، عضوی در داخل دهان که کار آن چشیدن مزه ها و حرف زدن و بلع غذا می باشد.
لغت نامه دهخدا نیز این واژه را به معنی؛ لسان و عضوی عضلانی که در داخل دهان وظایفی را برعهده دارد که در نبود آن انسان قادر به تکلم نخواهد بود و کار بلعیدن غذا و تلفظ و صدا دار مردن نشانه ها و آوا ها است، می داند. در فرهنگ عمید نیز به لسان و عضوی داخل دهان اشاره شده است.