هم خانواده کلمه زوال؛ زایل، متزلزل است.
واژه زوال از واژگان پر کاربرد زبان وادبیات فارسی است که معادل آن نیستی و نابودی است. زمانی که از واژه زوال در جمله ای استفاده می شود مانند؛ زوال عقل به این معنی است که عقل از بین رفته است و یا افول پیدا کرده است.
مترادف های واژه زوال شامل کلماتی چون؛ افول، انحلال، انهدام، اضمحلال، انحطاط، انقراض، عدم، نیستی. مرگ، هلاک، محو، نابودی، بطلان، نقصان، نسخ، نقص، سقوط و ستردگی می باشد.
در فرهنگ معین معنی این واژه؛ از بین رفتن، نیست شدن، متمایل شدن خورشید از وسط آسمان به سمت غرب، نقصان، نیستی، خرابی و ناپایداری است. لغت نامه دهخدا نیز در معنی این واژه به؛ بگشتن، دور شدن و دور گشتن، دور شدن از جایی، گشتن آفتاب و جز آن پرداخته است.
همچنین فرهنگ عمید در معنی واژه زوال به کلماتی چون؛ نیست شدن، دور شدن از چیزی، از بین رفتن، زدوده شده، مایل شدن آفتاب از میانه آسمان به سمت مغرب و فانی شدن اشاره کرده است. فرهنگ واژه های فارسی سره به فروپاشی و فرهنگ واژه های هوشیار نیز به نیست شدن، بگشتن، دور شدن و گشتن از جایی، نیستی و از بین رفتن و بر طرف شدن را در معنی واژه زوال آورده است.