هم خانواده کلمه سکوت؛ ساکت، مسکوت است.
واژه سکوت در زبان و ادبیات فارسی به معنی حرف نزدن و نبودن هیچ سر و صدایی گویند. سکوت با فعل کردن صرف خواهد شد. همچنین در حرفه موسیقی نیز به زمانی که آهنگ و خواننده همزمان در میانه آهنگ ساکت می شوند و زمانی را به سکوت رعایت می کنند، نیز سکوت می گویند.
مترادف های واژه سکوت کلماتی چون؛ صمت، خموشی، خاموشی، آرامش، خاموش ماندن، سکون، دم فرو بستن و خانوش شدن است. همچنین متضاد این واژه نیز ؛ غوغا، هیاهو و جاروجنجال می باشد. در فرهنگ معین معنی واژه سکوت؛ خاموشی و خاموش شدنی است.
لغت نامه دهخدا نیز این واژه را به معنی ؛بسیار خاموش و خاموشی آورده است. در فرهنگ عمید به معانی چون؛ آرام شدن، ساکت شدن، خاموشی، خاموش شدن، قسمتی از هر میزان که ساز نمی نوازد و یا خواننده نمی خواند ، اما زمان رعایت می شود ، اشاره کرده است. فرهنگ واژه های فارسی سره واژه عطر را به معنی ؛ خاموشی و فرهنگ واژه های فارسی هوشیار به معانی؛ خاموشی و خاموشی شدن پرداخته است.