هم خانواده کلمه طبع؛ طبیعت، طبیعی، مطبوع، طباع و اطباع است.
واژه طبع از واژگانی است که ریشه در زبان عربی دارد و در زبان فارسی به معنی سرشت و خو و به معنی چاپ کردن می باشد. واژه طبع در طب ایرانی که به معنی مزاج هم است ، بسیار پر کاربرد است.
مترادف های واژه طبع کلماتی چون؛ ذوق، نهاد، منش، شیمه، سرشت، خو، نشر، چاپ، قریحه، میل، رغبت، گرایش، تمایل، شاعری، ذائقه، مزاج، طبیعت و استعداد است. در فرهنگ معین این واژه به معنی؛ سرشت، ذات، استعداد شعر داشتن و گفتن ، سر زدن، محقر کردن، نقش کردن و چاپ کردن است.
لغت نامه دهخدا نیز در معنی این واژه به؛ خوی؛ سرشتی که مردم بر آن آفریده شده است، طبیعت، سرشت، طینت، خلقت، نهاد، خمیره، منش، نهاد، آب و کل، مهر کردن بر نامه و نقش کردن پرداخته است. فرهنگ عمید نیز در معنی این واژه به؛ نهاد ، سرشت، خوی، توانایی، استعداد، مزاج و چاپ کردن اشاره کرده است. همچنین در فرهنگ واژه های فارسی سره نیز در معنی این واژه به کلماتی چون؛ چاپ، منش و سرشت اشاره نموده است. فرهنگ واژه های فارسی هوشیار هم معنی این واژه را؛ خوی ها، فطرت، طینت، منش، نهاد و گوهر چاپ کردن می داند