هم خانواده کلمه عرفان؛ عرف، معرفت، عرفا و عارف است.
واژه عرفان ببر گرفته شده از واژه عرف است ، این واژه ریشه در زبان عربی دارد و در زبان فارسی به معنی دانش و معرفت و حکمت است. عرفان به معنی رسیدن به درجاتی است که روح انسان را به شناخت الهی می رساند و تهذیب نفس و ریاضت از مراحل رسیدن به عرفان است.
عرفان در زبان فارسی نامی ایرانی است که بر پسران اسم می گذارند. مترادف های واژه عرفان عبارتند از کلماتی چون؛ معرفت، علم، شناخت، حکمت، الهیات و تصوف است. در فرهنگ معین واژه عرفان به معنی ؛ خدا شناسی و شناختن آورده شده است. در لغت نامه دهخدا نیز این واژه به معنی؛ شناختن، باز شناختن و دانستن بعد از بی خبری و نادانی، معرفت، درایت ، شناسائی، آگاهی و شناخت می باشد.
فرهنگ عمید در معنی واژه زنده به؛ شناختن، شناختن پروردگار از راه تهذیب نفس و ریاضت است، اشاره کرده است. فرهنگ واژه های فارسی سره نیز در معنی این واژه به؛ شناختن و الهیات پرداخته است. فرهنگ واژه های فارسی هوشیار هم معنی این واژه را؛ دانستن بعد از نادانی و شناختن می داند