هم خانواده کلمه عیب؛ ، عیوب و معیوب است.
واژه عیب ریشه در زبان عربی دارد و در زبان و ادبیات فارسی به معنی زشتی و بدی است. به هر چیزی یا انجام کاری زشت و بد باشد، گوییم آن کار عیب است.
گاهی هر کاری خلاف عرف و شرع و یا خلاف قانون مدنی جامعه باشد به آن کار عیب می گویند و انجام آن ناپسندیده می باشد. مترادف های واژه عیب کلماتی چون؛ نقص، نقصان، منقصت، فساد، علت، صدمه، آهو، زشتی، بدی، خطا، خرده، تقصیر، وصمت، نقیصه، عار، رسوایی، مضرت و شایبه است.
فرهنگ معین در معنی واژه عیب به معانی چون؛ نقیصه، نقص و عیوب پرداخته است. در لغت نامه دهخدا واژه عیب به معنی ؛ نقیصه ، بدی، نقصان و نقص می باشد.
فرهنگ عمید نیز این واژه را به معنی ؛ بدی، نقیصه و نقص می داند. فرهنگ واژه های فارسی سره معنی واژه عیب را ؛ بدی آورده است. همچنین فرهنگ واژه های فارسی هوشیار نیز به نقیصه ، بدی و نقص اشاره کرده است