هم خانواده کلمه فارغ؛ فراغت و استفراغ است.
واژه فارغ در زبان فارسی به معنی رها و راحت شدن است . این واژه در زبان فارسی در رها شدن و راحت شدن از بیماری ها و یا راحت شدن در زایمان پر کاربرد است .
همچنین فارغ در برخی اصطلاحات به معنی آرام و بی دغدغه بودن می باشد. مترادف های این واژه کلماتی چون؛ فارغ البال، شاد، رها، راحت، خلاص، آسوده، آزاد، مستغنی، بی نیاز، بی خبر، سترده، پرداخته ، نجات، زاییده، زائو ، خالی و تهی است . در فرهنگ معین این واژه به معنی ؛ آسوده، دست کشنده از کاری و رها شده می باشد.
واژه فارغ در لغت نامه دهخدا نیز به معنی ؛ فرصت یافتن، باد سرد تابستان، دست از کاری کشیده، نجات یافته، آزاد گشته و خلاق شده آمده است.
فرهنگ عمید نیز این واژه را به معنی ؛ رها، آزاد، بی نیاز، بی اطلاع، بی خبر، آسوده کردن، آزاد کردن و بی نیاز کردن می باشد. فرهنگ واژه های فارسی سره نیز به واژه آسوده و فرهنگ واژه های فارسی هوشیار هم به آرام و آسوده و فرصت یافتن در معنی واژه فارغ اشاره شده است