هم خانواده کلمه قدرت قدره، قدران و اقتدار می باشد.
معادل فارسی کلمه قدرت زور و توان می باشد و از کلماتی است که به سبب فراوانی تعریف بنا به کاربرد جمله معانی مختلف را دارد در مسائل سیاسی از کلمه قدرت و در مسائل علمی الکتریکی بیشترین میزان استفاده از این واژه است.
مترادف های این کلمه بسیارند که شامل واژه هایی چون؛ نیرو ، زور، قوت، توان ، قوه، تاب، استطاعت ، توانایی، طاقت، هنگ، زبردستی، وسع ، مقاومت، نیرومندی، یارا، استیلا ،نفوذ، تسلط، ، تاثیر، سلطه، انرژی، عظمت و کبریا هستند. متضاد آن نیز ضعف می باشد.
در فرهنگ معین به توانائی داشتن در کاری و توانستن معنی شده است. در لغت نامه دهخدا هم مشابه است به معنی توانستن و توانائی داشتن می باشد. در فرهنگ عمید نیز به توانائی داشتن، توانستن و توانائی انجام کارها و یا کاری و در فرهنگ واژگان سره هم به معنی نیرو ، توانائی و توان آمده است.
بیشتر بخوانید :