هم خانواده قلب جمع آن قلوب است.
قلب در زبان فارسی نمادی از موجودیت و مرکز قرار گرفتن چیزی در بطن زندگی و تمام جوانب است قلبی عضوی مهم در بدن انسان که از لحاظ احساسی قلب خاستگاه آرزوها و احساس انسان است.
و معانی دیگر همچون تقلبی دارد که به جنس بنجول می گویند و گاهی به معنی مرکز چیزی یا جایی بودن است. مترادف های کلمه قلب شامل؛ فواد، دل خاطر، باطن ، ذهن، قلابی، تقلبی ، وسط ، مرکز، میان ، تحریف و تقلب و بدل است.
در فرهنگ معین چنین تعریف شده است ؛ عضو ماهیچه ای که در قسمت سمت چپ قفسه سینه قرار دارد و کار این عضو رساندن خون به تمامی اندام های بدن است. همچنین به معنی خمیر، خاطر، علم ، دانش، وسط ، درون ، مرکز ،میان و داخل می باشد.
در لغت نامه دهخدا به معنی بر دل کسی زدن و در فرهنگ عمید به معنی عضوی است عضلانی و صنوبری شکل که در سمت چپ سینه مابین ریه ها قرار گرفته و به حالت تلمبه برای رساندن خون به همه نقاط بدن در کار است. میان و دل و وسط چیزی معنی قلب می باشد.
بیشتر بخوانید :