هم خانواده کلمه مدهوش؛ بی هوش و مدهوشان است.
واژه مدهوش صفت فاعلی است که از دو واژه مد و هوش تشکیل شده است و به معنی بی خود شدن و یا مبهوت ماندن است. واژه مدهوش بیشتر برای زمانی که شخص از حیرت و یا خوشی مبهوت و از خود بی خود شود، به کار برده می شود.
مترادف های واژه مدهوش کلماتی چون؛ بی هوش، بی خود، بی خویشتن، غش کرده، بی حال، متحیر، مبهوت، سرگشته، شگفت زده، حیران ، محو و لا یعقل است. در فرهنگ معین واژه مدهوش به معنی؛ سرگشته و بی هوش است.
در لغت نامه دهخدا نیز این واژه به معنی؛ خیره، متحیر، بی آگاهی، دیوانه، شیدا، سراسیمه، بی هوش، مست، حیران، بی خود، های، بهت زده، بی خبر از خویش ، بی خویشتن و حیرت زده می باشد.
در فرهنگ عمید نیز این واژه به معنی؛ بی هوش، سرگشته، متحیر، سرگردان و گیج آورده شده است. در آخر فرهنگ واژه های فارسی هوشیار در معنی این واژه به؛ تدوین شده ، مست، حیران ، سراسیمه و متحیر پرداخته شده است