هم خانواده کلمه مطیع؛ طوع ، مطاوع ، طائع، مطیعون، مطاوعه و اطاعت است.
واژه مطیع ریشه در زبان عربی دارد و در زبان فارسی به معنی سر به راه و رام شدن و همچنین به معنی تابع است. به اصطلاح به کسی که سر به راه باشد و تابع شخص یا قانونی باشد، مطیع گویند.
مترادف های واژه مطیع عبارتند از کلماتی چون؛ سازگار، زیر دست، سر به راه، رهوار، رام، تسلیم، تابع، وابسته، منقاد، مطاوع، فرمان بردار و فرمان بر است.
متضاد این واژه نیز نافرمان و سرکش است. در فرهنگ معین معنی واژه مطیع؛ اطاعت کننده و فرمان بردار می باشد. در لغت نامه دهخدا این واژه به معنی؛ فرمانبرداری کننده، اطاعت، رام و فروتن، فرمانی ، پیشکار ، منقاد و طائع است. فرهنگ عمید هم این واژه به معنی؛ فرمان بردار و اطاعت کننده آورده شده است.
در فرهنگ واژه های فارسی سره واژه مطیع به معنی ؛ فرمانبردار آمده شده است. فرهنگ واژه های فارسی هوشیارتر معنی واژه مطیع هم به ؛ فرمانبردار و فرمانبرداری و اطاعت کردن پرداخته است