هم خانواده کلمه نماز؛ نیاز و نمازگزار است.
واژه نماز در زبان و ادبیات فارسی به معنی ستایش کردن خداوند و خم شدن و تعظیم در برابر بزرگی خداوند است. این واژه ریشه در زبان فارسی دارد و راز و نیاز با خدا را نماز می گویند.
نماز از عبادات واجب در دین مبین اسلام است که روزی پنج بار این فریضه باید اجرا شود و از واجبات دین اسلام است . مترادف های واژه نماز شامل کلماتی چون؛ نیایش، فرضیه، صلات و دعا است. در فرهنگ معین واژه نماز به معنی؛ پرستش، عبادت، عبادت مخصوص مسلمین که پنج بار در روز به انجام آن می پردازند، است.
در لغت نامه دهخدا این واژه به معنی؛ بندگی، خدمت، خدمتکاری، اطاعت، بندگی، فرمانبرداری، سجود، سر به زمین نهادن، تعظیم و سر فرود آوردن، تکریم، کرنش، تعظیم، خم شدن به نشانه تعظیم و تکریم ، به نماز آمدن و سجده کردن می باشد.
فرهنگ عمید در معنی واژه نماز به؛ عبادت واجب و مخصوص مسلمانان ، نیاز، پرستش، سجود، اطاعت، بندگی و در مقابل کسی تعظیم کردن، پرداخته است. فرهنگ واژه های فارسی سره معنی واژه نماز را؛ نماژ می داند. فرهنگ واژه های فارسی هوشیار هم در معنی این واژه به ؛ بندگی و خدمت، فرمانبرداری، خدمتکاری، سجود و پرستش اشاره کرده است