-
سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۳۰ ق.ظ
-
۲۶۶۵
هم خانواده کلمه نوابغ؛ نابغه و نبوغ است.
واژه نوابغ جمع کلمه نابغه است که ریشه در زبان عربی دارد و در زبان فارسی به معنی باهوش و با استعداد ها و همچنین به کسانی که دارای نبوغ زیاد باشند، نوابغ گویند.
هم خانواده کلمه نوابغ؛ نابغه و نبوغ است.
واژه نوابغ جمع کلمه نابغه است که ریشه در زبان عربی دارد و در زبان فارسی به معنی باهوش و با استعداد ها و همچنین به کسانی که دارای نبوغ زیاد باشند، نوابغ گویند.
هم خانواده کلمه بوم؛ بوف و بوم ها است.
واژه بوم در زبان فارسی به چند معنا و مفهوم است، بکی از مفاهیم آن سرزمین و قلمرو است ، که در عبارت مرز و بوم نشان دهنده این معنی است.
هم خانواده کلمه اهمیت ؛ اهم و مهم است.
واژه اهمیت از ریشه اصلی واژه اهم بر گرفته شده است و این واژه ریشه در زبان عربی دارد و معادل آن در زباد فارسی ارزش و ارج می باشد. واژه اهمیت از واژگانی است که بسیار مورد استفاده قرار می گیرد و به معنی مهم بودن موضوعی است.
هم خانواده کلمه طبع؛ طبیعت، طبیعی، مطبوع، طباع و اطباع است.
واژه طبع از واژگانی است که ریشه در زبان عربی دارد و در زبان فارسی به معنی سرشت و خو و به معنی چاپ کردن می باشد. واژه طبع در طب ایرانی که به معنی مزاج هم است ، بسیار پر کاربرد است.
هم خانواده کلمه نماز؛ نیاز و نمازگزار است.
واژه نماز در زبان و ادبیات فارسی به معنی ستایش کردن خداوند و خم شدن و تعظیم در برابر بزرگی خداوند است. این واژه ریشه در زبان فارسی دارد و راز و نیاز با خدا را نماز می گویند.
هم خانواده کلمه استراحت ؛ استراحه و سرحال است.
واژه استراحت در زبان فارسی به معنی آسایش و آرامش گرفتن است و به حالتی که انسان از فعالیت ذهنی و یا فعالیت جسمی باز ایستد و تجدید قوا نماید، استراحت گویند.
هم خانواده کلمه صیاد؛ صید و صیادان است.
واژه صیاد اسم فاعلی است که ریشه در زبان عربی دارد و معادل و معنی این واژه در زبان فارسی شکارچی می باشد. واژه صیاد در زبان و ادبیات فارسی بیشتر برای ماهیگیران استفاده می شود.
هم خانواده کلمه تجربه؛ تجربت و تجارب و باتجربه است.
واژه تجربه در زبان و ادبیات فارسی به معنی آزموده است.تجربه در طول زندگی هر شخصی به دست خواهد آمد و منظور از تجربه کسب آگاهی و مهارت زندگی کردن است.
م خانواده کلمه علاقه مند؛ علاقه دار و علاقه مندان است.
واژه علاقه مند از واژگانی است که ریشه در زبان فارسی دارد . این واژه صفت مرکبی است که از واژه علاقه و مند تشکیل شده است. علاقه مند به مسی گویند که نسبت به چیزی یا کسی علاقه داشته باشد.
هم خانواده کلمه حرام؛ محروم، حرم، تحریم، احماء و حرمت است.
واژه حرام از واژه حرم بر گرفته شده است و ریشه در زبان عربی دارد و درزمان فارسی به معنی ناشایست بودن و ممنوع بودن چیزی یا کاری است که انجام آن باعث ارتکاب گناه شود. در دین اسلام هر جیزی که به ضرر سلامت حسم و روح انسان و جامعه شود، حرام است.